جشنواره فیلم فجر در حالی به پایان رسید که طبق پیشبینیها سایه کرونا تأثیر مستقیمی بر شور و حال آن گذاشت. همچنین امسال از زمان انتشار نخستین خبر برگزاری جشنواره تا اهدای جوایز، این رویداد حواشی پیدرپیای را تجربه کرد. اما مهمترین و اصلیترین حاشیه سیونهمین جشنواره فیلم فجر، متن این جشنواره بود.
اُفت کیفی فیلمها و تقابلی بودن شرایط میان روزنامهنگاران، منتقدان و بعضی کارگردانان و عوامل اجرایی که گفته شد ناشی از جو عمومی جامعه است. همینطور پوشش بعضی بازیگران مطرح سینما مانند نوید محمدزاده و برخوردهای تند با پژمان جمشیدی که امسال هم با وجود کاندیدا بودن در بخش بهترین مکمل نقش مرد، دستخالی به خانه بازگشت و معرفی کارگردانان همکار وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی توسط وزیر اطلاعات در ایام جشنواره از حاشیههای مهم جشنواره امسال بودند.
همچنین تمام طول ده روز این رویداد فرهنگی، مخاطب بیرون از جشنواره با دوقطبی غریبی روبرو شد و نظر منتقدان نیز در خصوص فیلمها گویی حد وسط نداشت. فیلمی که طیف نزدیک به حاکمیت آن را شاهکار میخواندند، در نظر طیف مقابل سطحی و شکستخورده معرفی شد و بالعکس آنچه منتقدان نزدیک به دولت که در رسانه ملی هر شب جمع میشدند، سطحی و نازل و بیمعنا میخواندند، طیف مقابل آن را شاهکاری نوظهور در سینمای ایران معرفی میکردند.
سکانس اول، شیوه عجیب انتخاب
با اعلام اسامی داوران جشنواره، برگزارکنندگان برای انتخاب آثار بخش سودای سیمرغ که اصلیترین بخش مسابقه جشنواره است به شیوهای عجیب و نوظهور روی آوردند و اعلام کردند: «تنها فیلمهایی اجازه حضور و نمایش در این بخش دارند که دستکم در یکرشته نامزد دریافت سیمرغ شوند.»
فارغ از نبود منطق در این شیوه، چنین رویکردی سبب شد مرحله داوری انحصاری و صرفاً به نظر عدهای خاص محدود شود. چرا که برخلاف دورههای قبل آراء منتقدان و واکنش بینندگان در طول جشنواره دیگر تأثیری در انتخاب نهایی داوران نداشت.
هرچند برخی داوران مدعی شدند انتخاب نفرات دریافتکننده سیمرغ؛ همانند همیشه در طول برگزاری جشنواره صورتگرفته، اما با نگاهی به جوایز اهدا شده متوجه میشویم نتایج در ۹۰ درصد موارد همان فهرستی است که از روز اول و پیش از نمایش فیلمها در کاخ جشنواره میان خبرنگاران دستبهدست میشد.
سکانس دوم، عادت همیشگی حذف و سانسور
با اعلام فهرست فیلمها، اولین حاشیه برای جشنواره ایجاد شد. وقتی فیلم حمید نعمتالله «قاتل و وحشی» به دلیل سر تراشیده لیلا حاتمی توقیف و از جشنواره کنار گذاشته شد. بهاینترتیب فهرستی از تمام فیلمهای توقیف شده جشنوارههای قبل در ذهن مخاطبان رژه رفت، تا جشنواره سی و نهم نیز از سنت توقیف فیلمها عقب نماند.
اما این پایان کار نبود، تنها چند روز مانده به پایان جشنواره اعلام شد دو فیلم «تی تی» ساخته آیدا پناهنده و «خط فرضی» ساخته فرنوش صمدی، به دلیل حضورشان در فستیوالهای خارجی، پیش از جشنواره فیلم فجر از داوری در بخش کارگردانی و بهترین فیلم کنار گذاشته شدند.
برگزارکنندگان اعلام کردند از پیش به سازندگان این فیلمها، موضوع را اعلام کرده بودند و تنها به این شرط اجازه حضور در جشنواره داده شده که این مسئله را بپذیرند. نکتهای که با اعتراض منتقدان و فعالان رسانه روبرو شد که معتقد بودند اگر عدم حضور در جشنوارههای خارجی پیش از جشنواره فجر شرط حضور بوده، چرا تنها در این بخش داوری نمیشوند؟!
از سویی برگزارکنندگان حضور کارگردانان زن را نقطه قوت جشنواره امسال خوانده و سپس فیلم دو کارگردان زن را از مهمترین بخشهای جوایز، کنار گذاشتند.
سکانس سوم، نشستهای جنجالی
همانند دورههای اخیر این بار نیز نشستهای خبری فیلمها محل جدل و ایجاد حواشی زیادی بود. اما آنچه فضای ملتهب این دوره را متمایز میکرد، رفتار پرخاشگرانه برخی خبرنگاران با عوامل فیلمها بود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
اولین مورد حمله تند لفظی یکی از خبرنگاران به حسین مهدویان کارگردان شیشلیک بود که او را «شیشلیکخوری حرفهای دانست» که یک روز بر سفره نهادهای نظامی و امنیتی و یکبار بر سفره روشنفکری و منتقد حاکمیت مینشیند. شیوه برخوردی که خیلی از ناظران معتقد بودند فارغ از درست و یا غلط بودن تحلیل خبرنگار، ادبیاتی توهینآمیز و خارج از شأن جشنواره است.
اما مورد دوم که جنجال زیادی به پا کرد و سبب شد بسیاری از ورزشکاران و سینماگران علیه خبرنگاران موضعگیری کنند، حمله یکی از خبرنگاران به پژمان جمشیدی بود که او را «نه فوتبالیستی قابلاعتنا و نه بازیگری مهم» خواند.
این ادبیات و قضاوت شخصیتی سبب شد، چهرهها به جو حاکم بر نشستهای خبری معترض شده و خبرنگاران را متهم کنند اشخاص را قضاوت میکنند، نه فیلمها، آثار و بازی ایشان را.
دلیل چنین جوی شاید همان فضای تقابلی و یارکشی شکلگرفته در جشنواره بود که تحت تأثیر فضای ملتهب جامعه ایران بعد از وقایع سیاسی و اجتماعی اخیر است.
سکانس چهارم، بمبی که وزیر اطلاعات منفجر کرد
درحالیکه تغییر رویکرد برخی کارگردانان از قبیل نرگس آبیار و حسین مهدویان از ساخت فیلمهای سفارشی، به فیلمهای انتقادی دوقطبی، هیاهویی در رسانهها ایجاد کرده بود. وزیر اطلاعات ایران با حضور در صداوسیما اعلام کرد در سالهای اخیر پروژههای سینمایی زیادی با همکاری و خواسته وزارت اطلاعات ساخته شده است و از چهرههایی مثل نرگس آبیار، مهدویان، کمال تبریزی، فریدون جیرانی و… نام برد که سوژههای مدنظر وزارت اطلاعات را کارگردانی کردهاند. این سخنان بمبی بود که در فضای کاخ جشنواره و رسانهها منفجر شد. چرا که بسیاری از این کارگردانان همواره از غیر سفارشیسازی در سینما دفاع کرده و مستقل بودن خود را فریاد میزدند.
کمااینکه مهدویان برخلاف فیلمهایی چون ایستاده در غبار، ماجرای نیم روز یک و دو، این بار در شیشلیک؛ خود را در نقش منتقد حاکمیت نشان داد و یک روز قبل از سخنان وزیر اطلاعات با نفی تغییر رویه خویش در جمع خبرنگاران مدعی شد: «خانهنشینی کنم اما فیلم سفارشی نسازم.»
تغییر رویکرد مهدویان سبب شد منتقدانی که تا چند سال پیش او و نرگس آبیار را فیلمساز انقلابی میدانستند، حالا به منتقدان آنها بدل شوند و از سوی دیگر منتقدانی که بهواسطه فیلمهای قبلی، آنها سفارشی سازان متوسط خطاب میکردند، این بار ایشان را فیلمسازنی شاخص نامیدند. اما سخنان وزیر اطلاعات این سؤال بزرگ را مطرح کرد که آیا نهادهای امنیتی آگاهانه در حال بازی گرفتن از سینماگران و هنرمندان هستند؟
در این خصوص باید دقت کنیم که مهمترین مشکل سینمای ایران مجهول بودن پولی است که پشت ساخت فیلمها قرار میگیرد و با سخنان وزیر اطلاعات شاید بخشی از ابهام این مسئله رفع شد. چرا که مشخص شده نهادهای امنیتی با آگاهی از ظرفیت اثربخشی سینما تلاش دارند با چهرهسازی نبض سینما ایران را به دست بگیرند.
بهاینترتیب سناریو جدیدی در خصوص فیلمسازان امنیتی که مدعی تغییر رویکرد بودند در این دوره جشنواره مطرح شد و منتقدان مدعی شدند دستگاههای امنیتی با آگاهی از فضای تقابلی شکلگرفته در جامعه، با هوشمندی برای حفظ و حمایت از چهرههای تحت حمایت خود در بزنگاههای مختلف به آنها دستور کار مختلف و حتی گاه بازی در نقش منتقد حاکمیت میدهند.
حضور نامهای مهمی چون فریدون جیرانی و کمال تبریزی در میان کارگردانانی که به گفته علوی با وزارت اطلاعات همکاری کردهاند، ضربه هولناکی به باور جامعه بود. ضربهای که تأثیرش تا مدتها گریبان سینمای ایران را رها نخواهد کرد.
سکانس پایانی
اگر بخواهیم برای جشنواره سیونهم دستاوردی قائل شویم، شاید تنوع موضوعی و ژانری و همچنین انتخاب سوژههای تازه و جنجالی را بتوان مهمترین دست آورد این رویداد دانست.
سوژههایی چون رحم اجارهای در فیلم «تی تی»، پرداختن به اجنه و خرافات بومی در «زالاوا» از جمله سوژههای جذاب جشنواره امسال بودند. «ابلق» نیز با دستمایه قراردادن موج فاش گویی زنان در جهان و جنبش «من هم» سوژهای نو را برای قصهگویی انتخاب کرده بود.
همچنین نقدهای تند اجتماعی در فیلمهایی چون «بیهمهچیز»، «شیشلیک»، «ابلق»، «خط فرضی» و «روشن» با فضایی تلخ موردتوجه قرار گرفتند.
اما در کل جشنواره سیونهم، جشنوارهای با فیلمهای متوسط و کمفروغ بود که سوژهها آن اگرچه تازه بودند و نگاه نقادانه در قصهگویی داشتند؛ اما در نبود بسیاری از کارگردانان سرشناس سینمای ایران در کورس رقابتها، بدل به آثاری اثرگذار از نگاه مخاطبان و منتقدان در تاریخ سینمای ایران نشدند. به نظر میرسد فیلمسازان در سال گذشته بیشتر تلاش کردهاند برای آنکه بر فروش فیلمهایشان بر موج نارضایتی اجتماعی سوار شود، در سریعترین شکل ممکن آثاری انتقادی را بر پردهها بیاورند.
در این میان چند فیلم کم نام و نشانتر که بهدوراز این جو ساخته شده بودند، از نظر فنی نقاط عطف جشنواره بودند. فیلمهایی چون «زالاوا»، «یدو» و «مامان» که در کنار «بیهمهچیز» جوایز مهم جشنواره را نیز به خود اختصاص دادند.